در شبی تاریک
که صدایی با صدایی در نمی آمیخت
و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک ،
یک نفر از صخره های کوه بالا رفت
و به ناخن های خون آلودروی سنگی کند
نقشی را و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 1 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 4 |
|
برچسب ها :
نقش ,
شعر ,
شعرنو ,
سهراب سپهری ,
شعر نو زیبا ,
شعر زیبای نقش از سهراب سپهری ,