دوشنبه 18 تیر 1403
توضيحات بنر تبليغاتي



نویسنده : محمد رحیمی |

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو۳پند می دهم که کامروا شوی:

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد: اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 72

برچسب ها : سه پند لقمان به پسرش , پندهای لقمان حکیم , داستان , نصایح آموزنده , لقمان حکیم , حکایت آموزنده ,

تاریخ : 1390/02/27 | نظرات (1) بازدید : 532
نویسنده : محمد رحیمی |

 در امتحان پايان ترم دانشکده پرستاري، استاد ما سوال عجيبي مطرح کرده بود. من دانشجوي زرنگي بودم و داشتم به سوالات به راحتي جواب مي دادم تا به آخرين سوال رسيدم،

نام کوچک خانم نظافتچي دانشکده چيست؟

سوال به نظرم خنده دار مي آمد. در طول چهار سال گذشته، من چندين بار اين خانم را ديده بودم. ولي نام او چه بود؟!

من کاغذ را تحويل دادم، در حالي که آخرين سوال امتحان بي جواب مانده بود.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 29

برچسب ها : داستان خانم نظافتچی , نظافتچی دانشکده , خانم نظافتچی , حکایت آموزنده , داستان زیبا , داستان , داستان کوتاه , داستان عبرت انگیز , داستانهای آموزنده ,

تاریخ : 1389/11/10 | نظرات (0) بازدید : 713
نویسنده : محمد رحیمی |

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد:....

لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.مرد پرسید:سه پرسش؟سقراط گفت:بله درست است.قبل از اینکه

راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.

لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...

امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 49

برچسب ها : داستان شایعه , داستان کوتاه , حکایت آموزنده , داستان سقراط , سقراط ,

تاریخ : 1389/11/03 | نظرات (0) بازدید : 574

دو قدم مانده که پاییز به یغما برود تاریخ : جمعه 26 آذر 1395
چگونه خاک نفس می کشد؟ بیندیشیم تاریخ : جمعه 28 خرداد 1395
تکیه بر خار مغیلان چه کند گر نکند تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
از دلنوشته های پروفسور حسابی (پدر فیزیك ایران) تاریخ : پنجشنبه 06 خرداد 1395
بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد تاریخ : جمعه 18 دی 1394
اینکه از دور تماشا کنمت سنگین است تاریخ : جمعه 18 دی 1394
در ديگران مي جويي ام اما بدان اي دوست تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
دفتر عشق تو را بستم، نيايي بهتر است تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست تاریخ : شنبه 16 خرداد 1394
موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد تاریخ : جمعه 15 خرداد 1394
نوروز بمانید که ایّام شمایید! تاریخ : شنبه 01 فروردین 1394
خاطره‌ات به جای تو تاریخ : جمعه 26 دی 1393
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود تاریخ : جمعه 07 آذر 1393
مشک تو که افتاد، دل حادثه لرزید تاریخ : چهارشنبه 07 آبان 1393
من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم تاریخ : دوشنبه 05 آبان 1393
این که با خود می کشم هر سو، نپنداری تن است تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم تاریخ : پنجشنبه 24 مهر 1393
تو را دوست می دارم... تاریخ : چهارشنبه 28 خرداد 1393


سوته دلان سلام خوش آمدید،در وبلاگ سوته دلان زیباترین شعرها،دانستنیها، داستانها، جملات زیبای بزرگان، ضرب المثلهای ملل مختلف و... را بخوانید و لذت ببرید و با ارائه نظرات و پیشنهادهای گرانبهای خود زمینه ارتقاء وبلاگ را فراهم آورید. باتشکر-مدیر وبلاگ سوته دلان
بالای صفحه
سوته دلان
firefox
opera
google chrome
safari