نگاه كن كه غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب مي شود
چگونه سايه سياه سركشم
اسير دست آفتاب مي شود
نگاه كن
تمام هستيم خراب مي شود
شراره ايي مرا به كام مي كشد
مرا به اوج مي برد
مرا به دام مي كشد
نگاه كن
تمام آسمان من
پر از شهاب مي شود
تو آمدي ز دورها و دورها
ز سرزمين عطرها و نورها
نشانده ايي مرا كنون به زورقي
ز عاجها ز ابرها بلورها
مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پر ستاره مي كشانيم
فراتر از ستاره مي نشانيم
نگاه كن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چين بركه هاي شب شدم
چه دور بود پيش از اين زمين ما
به اين كبود غرفه هاي آسمان
كنون به گوش من دوباره مي رسد
صداي تو
صداي بال برفي فرشتگان
نگاه كن كه من كجا رسيده ام
به كهكشان به بيكران به جاودان
كنون كه آمديم تا به اوجها
مرا بشوي با شراب موجها
مرا بپيچ در حرير بوسه ات
مرا بخواه در شبان ديرپا
مرا دگر رها مكن
مرا از اين ستاره ها جدا مكن
نگاه كن كه موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب مي شود
صراحي سياه ديدگان من
به لاي لاي گرم تو
لبالب از شراب خواب مي شود
به روي گاهواره هاي شعر من
نگاه كن
تو مي دمي و آفتاب مي شود
فروغ فرخزاد
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 48 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
آفتاب مي شود ,
فروغ فرخزاد ,
شعر ,
شعرنو ,
شعر زیبای آفتاب مي شود از فروغ فرخزاد ,
نگاه کن ,
شعر زیبای نگاه کن از فروغ فرخزاد ,
شعر معاصر ,