دل پیش تو و دیده به جای دِگَرستم
تا خصم نداند که تو را می نگرستم
روزی به در آیم من از این پرده ی ناموس
هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
المنة لله که دلم صید غمی شد
کز خوردن غم های پراکنده برستم
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بشکستی و من بر سر پیمان درستم
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...