شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد
من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند
اهل نظرانند که چشمی به ارادت
با روی تو دارند و دگر بی بصرانند
هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا
بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند
ساقی بده آن کوزه خمخانه به درویش
کانها که بمردند گل کوزه گرانند
چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست
افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
تا رای کجا داری و پروای که داری
کز هر طرفت طایفهای منتظرانند
اینان که به دیدار تو در رقص میآیند
چون میروی اندر طلبت جامه درانند
سعدی به جفا ترک محبت نتوان گفت
بر در بنشینم اگر از خانه برانند
سعدی
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 151 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند ,
سعدی ,
شعر ,
شعر زیبای شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند از سعدی ,
غزلیات سعدی ,
غزل ,
گزیده اشعار سعدی ,