کجایی تو ، ای گرمی جان من ؟!
که شد زندگی بی تو زندان من
کجایی تو ای تک چراغ شبم ؟
که دور از تو جان می رسد بر لبم
لبم ،بوسه جوی لب نوش تُست
در آغوش من بوی آغوش تُست
به هر جا گلی دیده ،بو کرده ام
ز گلها تو را جستجو کرده ام
شب آمد، سیاهی جهان را گرفت
غم تو ،گریبان جان را گرفت
بیا ای درخشنده مهتاب من
که عشق تو بُرد از سرم خواب من
رهایم مکن در غم بی کسی
کنم ناله ، شاید به دادم رسی
خطاکارم ، اما ز من گوش کن
بیا رفته ها را فراموش کن...
مهدی سهیلی
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 28 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
کجایی تو ، ای گرمی جان من ؟! ,
شعر ,
غزل ,
مهدی سهیلی ,
اشعار مهدی سهیلی ,