یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان، اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی
چون غبار از شوق، سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین، آسمانی داشتم
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت
ورنه من داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
رهی معیری
امتیاز : |
|
نتیجه : 4 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 21 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ,
شعر ,
غزل ,
رهی معیری ,
اشعار بسیار زیبای رهی معیری ,
رهی ,
معیری ,
شعر بسیار زیبای یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم از رهی معیری ,