اي مرغ آفتاب!
زنداني ديار شب جاودانيم
يك روز، از دريچه زندان من بتاب
مي خواستم به دامن اين دشت، چون درخت
بي وحشت از تبر
در دامن نسيم سحر غنچه واكنم
با دست هاي بر شده تا آسمان پاك
خورشيد و خاك و آب و هوا را دعا كنم
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید…
امتیاز : |
|
نتیجه : 4 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 23 |
|
برچسب ها :
بگو كجاست؟ ,
شعر ,
شعرنو ,
فریدون مشیری ,
شعرزیبای بگو کجاست از فریدون مشیری ,
ای مرغ آفتاب ,