اشک رازيست
لبخند رازيست
عشق رازي ست
اشک آن شب لبخند عشقم بود.
قصه نيستم که بگويی
نغمه نيستم که بخوانی
صدا نيستم که بشنوی
يا چيزی چنان که ببينی
يا چيزی چنان که بدانی...
من درد مشترکم
مرا فرياد کن.
لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 45 |
|
برچسب ها :
عشق عمومی ,
شاملو ,
احمد شاملو ,
شعرزیبای عشق عمومی از احمد شاملو ,
شعر ,
شعرنو ,
شعرمعاصر ,
اشک رازيست ,
مجموعه ای بسیار زیبا از اشعار احمد شاملو ,
برگزیده اشعار احمد شاملو ,