دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند
شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست
گوید چه نشنیی که سواران همه رفتند
داغ است دل لاله ونیلی است بر سرو
کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند
گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست
کز کاخ هنر نادره کاران همه رفتند
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند
اندوه که اندوه گساران همه رفتند
فریاد که گنجینه طرازان معانی
گنجینه نهادند به ماران همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران
تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
خون بار ، بهار ! از مژده در فرقت احباب
کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
ملک الشعرا بهار
امتیاز : |
|
نتیجه : 5 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 28 |
|
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
برچسب ها :
ملک الشعرا بهار ,
شعر ,
غزل ,
غزلیات بهار ,
دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند ,
شعر زیبای یاد یاران از ملک الشعرا بهار ,
گزیده اشعار ملک الشعرا بهار ,
بهار ,