روزي که مي خواستم ،از شهرمون برم پيش هزاران چشم، تو گريه مي کردي مي گفتي با حسرت ،ديگه بر نمي گردي گفتم که عمر اين سفر کوتاهه کوتاهه گفتي که ياد من هميشه با تو همراهه گفتم مبادا جاي من را ديگري گيرد گفتي که منتظر نشستن آخرين راهه حالا که بر گشتم، با آرزوهايم دست قشنگ تو، در دست من سرده ميگه نگاه تو، کاشکي که بر گرده دل را اگر دادي به ديگري بگو بگو از من تو پيدا کردي بهتري بگو بگو دل را به اين و آن سپردن خود بوَد گناه از بام من ميخواي که بپري بگو بگو لطفا برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه فرمایید...
سلام خوش آمدید،در وبلاگ سوته دلان زیباترین شعرها،دانستنیها، داستانها، جملات زیبای بزرگان، ضرب المثلهای ملل مختلف و... را بخوانید و لذت ببرید و با ارائه نظرات و پیشنهادهای گرانبهای خود زمینه ارتقاء وبلاگ را فراهم آورید.
باتشکر-مدیر وبلاگ سوته دلان
تمام حقوق اين وب سايت و مطالب آن متعلق به سوته دلان مي باشد
.
طراحی قالب : تم ديزاينرو ترجمه قالب توسط : پارسیان تمانجام گرفته